روایت زرینچه از کودتا علیه حجازی، قهر با قلعه نویی و پشت پرده جدایی استراماچونی
جواد زرینچه نام بزرگی در استقلال محسوب می شود. کسی که حدود 13 سال در تیم فوتبال استقلال بازی و البته فراز و نشیب های زیادی را در این تیم تجربه کرد. زرینچه که در قالب بازیکن و کاپیتان، مربی، سرپرست تیم و عضو هیات مدیره در استقلال فعالیت کرده، سال گذشته با رفتاری عجیب از سوی تماشاگران این تیم، عطای ادامه کار را به لقایش بخشید و از جمع آبی پوشان جدا شد.
وی بعد از جدایی پر سر و صدایش سکوت کرد اما حالا با گذشت چند ماه از آن اتفاقات، سکوت خود را شکست و پیرامون همه چیز از جمله شایعاتی که در مورد خیانت برخی بازیکنان به حجازی در بازی معروف با سایپا، اختلاف با امیر قلعه نویی و آشتی مجدد با وی در سال 93، دلایل جدایی استراماچونی و ... به صحبت پرداخت.
در ابتدای دوست داریم بدانیم چه اتفاقی رخ داد که جواد زرینچه با این همه سابقه بازی در استقلال سال گذشته به آن شکل از این تیم جدا شد. به نظر می رسد حرف های زیادی در دل شما وجود دارد که بیان نکردید...
من در سال 79-80 از استقلال رفتم و کسی دیگر اثری از من ندید ولی خیلی ها که از استقلال می روند هنوز عواملشان در کنار تیم هستند. اگر سال 80 از استقلال رفتم تا سال 93 خبری و اثری از من نشد.سال 93 هم من به استقلال برگشتم که فقط با امیر قلعه نویی آشتی کنم نه اینکه بخواهم فقط برگردم، البته آن زمان هم اشتباه کردم!
چرا؟
اینکه می گویم اشتباه کردم منظورم این نیست که اشتباه کردم با قلعه نویی آشتی کردم بلکه در آن زمان فضا برای حضور من مناسب نبود. خدا آقای پورحیدری را رحمت کند، او با چشمان خودش خیلی مسائل را دید، حتی میرشاد ماجدی هم شرایط من را خوب می دانست، یادم می آید من یکی دو بازی هم با استقلال به سفر نرفتم و به دنبال این بودم که از تیم به هر شکلی جدا شوم ولی درست در اوج درگیری کی روش و قلعه نویی من مجاب شدم که در تیم بمانم. بعد از آن هم رفتم و تا سال گذشته خبری از من نشد.
چه شد که به عنوان سرپرست به استقلال برگشتید؟
سال گذشته آقای فتحی با من تماس گرفت و گفت شما با اخلاقی که داری و با توجه به حضور استراماچونی جزو نسلی هستی که راحت می توانی با بچه های تیم کنار بیایی. من هم دوست داشتم به تیم کمک کنم و از او 2 روز فرصت گرفتم. خیلی فکر کردم و دیدم می شود به تیم کمک کرد و به همین دلیل قبول کردم. زمانی که مسئولیت را قبول کردم با استراماچونی حرف زدم و قرار شد اصلا در مورد مسائل فنی و داخل زمین هیچ کاری نداشته باشم و تا زمانی که داخل تیم بودم همین رویه ادامه داشت. شما می توانید از بازیکنان بپرسید در هیچکدام از جلسات فنی و بازی ها و تمرینات اصلا به خودم اجازه ندادم حضور داشته باشم.
پس چرا آن اتفاقات افتاد و تماشاگران واکنش نشان دادند و آن همه حرف و حدیث پیش آمد؟
من از شما می پرسم چرا زمانی که بعد از 5-6 بازی که تیم در رده 15 جدول بود شعار نمی دادند؟چرا آن زمان توهین نمی کردند؟ طبیعیتا وقتی تیم نتیجه نگرفته باید شعار می دادند ولی به نظر شما چرا این کار را نکردند؟
چرا؟
چون آنهایی که دشمن استقلال هستند پرسپولیسی ها نیستند،خود استقلالی ها دشمن این تیم هستند! آنها کسانی هستند که سالها در این تیم مدیر، مربی یا بازیکن بودند. این نفرات کسانی هستند که عوامل در باشگاه و تیم دارند و نمی گذارند استقلال به آرامش برسد. اگر یادتان باشد استقلال با تلاش و کوشش از رده پانزدهم به صدر جدول رسید، باز هم از شما سوال می کنم تیمی که در صدر جدول است باید شعار حیا کن رها کند بشنود یا تیمی که در قعر جدول است؟ شما دیدید وقتی ما به صدر جدول رسیدیم شعارها شروع شد! این نشان می دهد آن آرامش مدِ نظر من که به خود مدیریت هم دلایلش را منتقل کردم وجود داشت که استقلال به صدر رسید اما متاسفانه یک عده این آرامش را از استقلال گرفتند.
مشکلات از کجا و چه سمتی بود؟
استقلال همیشه دچار مشکلات مالی بوده، چه ما بودیم و چه نبودیم ولی یک عده نشستند و جلسه تشکیل دادند که اگر این استقلال به این شکل ادامه بدهد ما تا سالها نمی توانیم حتی پشت در باشگاه بایستیم و سمت داشته باشیم.متاسفانه هواداران استقلال هم خیلی راحت گول خوردند و به خصوص در فضای مجازی با آنها همسو شدند. تیمی که در صدر جدول است نباید سرپرستش این همه تحت فشار باشد. هواداران در آن برهه باید حمایت می کردند و اگر کمی هوشیار بودند استراماچونی همین الان هم سرمربی استقلال بود.
یک عده می خواستند این تیم را بر هم بریزند که به خواسته خود هم رسیدند.چرا الان حواشی نسبت به آن زمان کمتر شده؟ چون این تیم را راحت می توانند به حاشیه ببرند. چون افراد خودشان را آورده اند و راحت با آنها می توانند بازی کنند. من امیدوارم تیم مجیدی راحت به صدر جدول برگردد ولی شما مطمئن باشید همین فرهاد مجیدی را هم اذیت می کنند.خیلی ها از کنار این تیم به همه چیز رسیده اند در حالی که هیچ چیزی نداشتند. شما فکر میکنید چرا چنین سفره ای را باید جمع کنند. 4 صفحه در فضای مجازی می خرند و این مسائل را درست می کنند و باعث می شوند استقلال همیشه آسیب ببیند. اینها همیشه همین مدلی بوده اند، تا هوادار استقلال به آرامش می رسد تیم را به هم می ریزند.
این حرف های شما نشان می دهد دلتان خیلی پر است....
نه من دلم پر نیست، من با این تیم زندگی کرده ام و الان هم زندگی می کنم. ناراحتی من این است که چرا سالها اشتباه کردم و با صداقت جلو رفتم. من سیاه بازی بلد نبودم، این مشکل من است. به من گفتند بیا یک باند درست کنیم و فلانی و فلانی را بزنیم که من گفتم اگر می خواهید این کار را انجام دهید اول من را بیرون کنید که اتفاقا این کار را کردند و در زمان آقای کخ بیرونم کردند. بهترین روزها و شب ها را 4 سال من با ناصر حجازی داشتم، او بهترین دوست و مربی من بوده اما به خاطر این که خودشان افراد ترسو و بزدلی بودند، فیلم درست کردند و مسئول اخراج آن مرحوم را قلعه نویی و زرینچه معرفی کردند. این کارها بی معرفتی بوده و هست. جای تاسف است که مردم هم خیلی زود سوار این موج ها می شوند. حرف زیاد است، مگر می شود یک بازیکن مربی را اخراج کند، مربی را مدیرعامل باید برکنار کند. همین اتفاق باز هم تکرار شد.
کِی؟
همین رفتار را زمانی که آقای پورحیدری در استقلال بود انجام دادند. یادم است می خواستند ناصرخان را به استقلال بیاورند و ما در حال آماده سازی برای رفتن به جام باشگاه های آسیا بودیم.اگر آقای پورحیدری در تیم ما بود صد در صد در آنجا قهرمان می شدیم. به جز محمدرضا مهرانپور همه بازیکنان نامه نوشتیم که بهتر است آقای پورحیدری با تیم ما بماند و در جام باشگاه ها شرکت کنیم.در آن نامه اشاره کردیم که اگر فعلا آقای حجازی نیاید بهتر است و از آقای پورحیدری خواستیم اگر اول هم شدیم او برود تا حجازی بیاید. این کارها انجام نشد و رفتیم در بازی ها چهارم شدیم. دوباره می توانستیم در تهران با آقای حجازی قهرمان آسیا شویم ولی باز هم تیم را وارد حاشیه کردند.
همان بازی معروف با جوبیلو ایواتا؟
بله. 4 روز قبل از آن بازی معروف تیم را وارد حاشیه کردند. پشت سر سهراب بختیاری زاده حرف زدند، به آقای حجازی گفتند اخراج می شوی، تیم را به هتل نمی بردند و کل آن تیم را به هم ریختند.اصلا تمرکز ما را از بین بردند. چرا ما در بازی با جوبیلو ایواتا آن همه فرصت از دست دادیم؟چون تمرکز ما در اردو به هم ریخته بود. یادم می آید تیم می خواست تمرین کند، از آن بالا داد می زدند و می گفتند تمرین نکنید. من هم اگر مثل این افراد از هیچ به همه چیز می رسیدم از فحش دادن مردم ناراحت نمی شدم ولی منی که سالها برای این تیم بازی کردم از این اتفاقات ناراحت می شوم. آن هم منی که از جیبم برای این تیم خرج کردم.
ظاهرا شما یکبار بعد از قرارداد با ذوب آهن به استقلال برگشتید...
بله، من با ذوب آهن قرارداد بسته بودم، مرحوم پورحیدری و ناصر صرافان به خانه ما آمدند، درست سالی که استقلال به لیگ 3 رفته بود. من در آن سال از ذوب آهن 10 میلیون می گرفتم و یادم است با آن پول می توانستم در شهرک پرواز یک خانه 200 متری بخرم.من آن مبلغ را پس دادم و در استقلال ماندم و در لیگ 3 برای تیمم بازی کردم، با چقدر؟ 150 هزار تومان. حالا ما شده ایم خیانتکار ولی خیانتکارها شده اند اسطوره این باشگاه. اینها درد دارد، هواداران استقلال هم این مسائل را نمی دانند.
با این شرایط، با این آدم هایی که دور و اطراف تیم هستند که خداوند 120 سال به آنها عمر بدهد! فکر می کنم یک 7-8 نفری یا باید بمیرند تا این تیم به آرامش برسد یا اینکه یک اسپانسر خارجی پیدا شود که این باشگاه را به او با یک مدیر خارجی بسپارند. شما مطمئن باشید اگر استقلال به بخش خصوصی هم واگذار شود یک عده آدم گردن کلفت و پَست و بی ذات نمی گذارند این تیم با شخص دیگری به آرامش برسد.فقط حیف هوادار که چوب بازی های این افراد را می خورد.
در بازی سال گذشته با پیکان بود که رفتارهای خوبی با شما صورت نگرفت، تا جایی که شما حتی نمی توانستید کنار خط بیایید. ماجرای آن دیدار و اتفاقات چند روز قبل از آن بازی چه بود؟
اجازه بدهید کمی به عقب تر برگردیم. زمانی که بازی می کردم یک روز در زمین ساها تمرین می کردیم که آقای حجازی آمد و به من گفت اینها (مسئولان) گفتند شما اخراجی! او گفت که جواد اینها می گویند تیم را به اردو نمی بریم.من هم زیر لب یکی دو تا فحش دادم و گفتم این تیم مال ما است، کسی حق ندارد چنین حرفی بزند. مرحوم حجازی یک خودروی کارینا داشت و من هم یک پیکان ،قرار بود من و آقای حجازی ماشین هایمان را بفروشیم و پول جمع کنیم و تیم را به اردو ببریم.عصر همان روز آقای حجازی به من زنگ زد گفت مشکل حل شده و تو بمان. همین اتفاقات در زمان حضور استراماچونی رخ داد.
روز قبل از بازی با پیکان یکی از آقایان فایل صوتی را پخش کرد که زرینچه مدعی شده اگر استراماچونی نباشد من خودم هستم. من تا روزی که استراماچونی حضور داشت حتی یک کلمه در مورد مسائل فنی اصلا حرف نزدم.اگر یادتان باشد قرار بود به مالزی بروم تا در مراسم قرعه کشی لیگ قهرمانان شرکت کنم. روز قبل از سفر به تمرین رفتم تا کارت بازی بازیکنان را به آقای مدد جباری بدهم که همان روز آقای فتحی با من تماس گرفت.
در چه زمینه ای؟
او گفت که جواد جان تو به مالزی نرو، استراماچونی نمی آید! من تعجب کردم، گفتم من بمانم که چه کار کنیم؟ فتحی گفت بمان تا کار فنی را انجام بدهی که جواب دادم اصلا حرفش را نزن.حقیقتا من اصلا پروازهای مصافت زیاد را هم دوست نداشتم ولی به فتحی گفتم من اگر نروم فقط کار سرپرستی را می کنم و بس. همان شب هم یک نشست در هتل المپیک جلسه داشتیم، آقایان فتحی، خلیل زاده، منزوی و ...در آن جلسه حضور داشتند، 4 بازیکن هم بودند. علی کریمی، غفوری، حسینی و اسماعیلی در آن نشست گفتند شما کار فنی انجام می دهید که گفتم نه.
من آدم لجبازی که نیستم، اگر می خواستم، در آن بازی روی نیمکت کار فنی می کردم و بازی را هم می بردیم ولی آنهایی که آن بالا شعار می دادند متوجه نشدند که چرا این کار را انجام می دهند.آنها بازی خوردند. روزی که استقلال تنها مانده، همه باید حمایت کنند اما وقتی تیم بالا آمد به ووریا غفوری هم فحش دادند. اینها نشان می دهد جو دنبال چیز دیگری است و یک عده هم به خواسته خود رسیدند.شما مطمئن باشید صلابتی که در آن استقلال وجود داشت دیگر در این تیم نمی بینید. من آن روز مسئولیت فنی نداشتم که کنار زمین بیایم اما جوهره این کار را داشتم ولی ذاتم قبول نکرد. پیش از این 2 بار این کار را برای استقلال انجام داده بودم ولی به جای تشکر مشکلات را گردن من انداخته بودند.
بله آن زمان هم علیه شما موضع گیری های زیادی شد...
زمانی که آقای حجازی را بیرون کردند من کاپیتان تیم بودم. اگر یادتان باشد بعد از رفتن استراماچونی ووریا غفوری هم همان کاری را کرد که من قبلاکردم. او تیم را جمع کرد و کار را پیش برد، پس اگر اینگونه است ما باید بگوییم ووریا سرمربی تیم را بیرون کرد؟ وقتی غفوری قرارداد داشته،مانده و بازی کرده، من آن زمان باید چکار می کردم؟من هم همین کار را کردم ولی یک عده چیزهایی که باید بگویند را نمی گویند. بعد از بازی معروف با سایپا ساعت 11 شب به من زنگ زدند که به دفترشان بروم. آقایان فتح الله زاده، نظری، امیری و کامران منزوی در آن نشست بودند. به من گفتند می خواهیم حجازی را کنار بگذاریم که گفتم مگر زمانی که می خواستید آقای حجازی را بیاورید از من اجازه گرفتید؟ آنها به من گفتند چرا شما در بازی های آسیایی از او( حجازی) حمایت کردی که پاسخ دادم باید این کار را می کردم. خیلی از بازیکنان در زمین ساها به من گفتند جواد زرینچه ول کن و بگذار حجازی را اخراج کنند.
بازیکنان؟
بله، آنها گفتند ولی گفتم ما یک بار چوب این کار را خورده ایم و در آسیا چهارم شده ایم حالا باز هم این کار انجام بدهیم؟در آن جلسه به آقایان نظری و فتح الله زاده و منزوی گفتم که هر کاری می خواهید، انجام بدهید ولی من بازیکن این تیم هستم و دخالت نمی کنم. من از آن جلسه مستقیم به خانه آقای حجازی رفتم و دیدم 2-3 دور قاب چین آن خدا بیامرز مثل همیشه آنجا نشسته اند. به ناصرخان گفتم می خواهند شما را برکنار کنند و تیم را به من بدهند، او گفت از همه چیز خبر دارم.
حجازی به من گفت آنها با من مشکل دارند و تو برو کارت را انجام بده. یادم است در اولین جلسه تمرین که اتفاقا آتیلا هم در آنجا حضور داشت و می توانید از او سوال کنید، به بازیکنان گفتم چه خوب، چه بد آقای حجازی از جمع ما جدا شده و اگر کسی بخواهد در مورد او حرف بزند با یک اردنگی از تیم او را بیرون می کنم.در آن سال 5 بازی کردیم و تیم باید دوم می شد که دوم شدیم ولی همه این حرف ها را گفتم که اشاره کنم که آن ها موجی که می خواستند را درست کردند و پشت آن قایم شدند.
در آن بازی معروف با سایپا چه اتفاقی افتاد؟
متاسفانه الان بیشتر عقل ها در چشم است، آنهایی که یک مقدار فنی از فوتبال می فهمند بروند و آن بازی را نگاه کنند تا ببینند چه اتفاقی افتاد.بروید ببینید جواد زرینچه کجای آن بازی بوده است؟ در آن دیدار من هافبک راست بازی کردم و علیرضا اکبرپور پیستون راست. ما تمام تلاشمان را کردیم که بازی را ببریم ولی اتفاقات فوتبالی رخ داد. مگر آلمان 7 گل به برزیل نزد، آیا برزیلی ها به مربی تیمشان خیانت کردند؟ مگر تیم ملی ما مقابل آث رم 7 گل نخورد؟ یا مثلا مگر استقلال 6 گل از العین نخورد؟ مگر پرسپولیس از تیم فتح 6 گل نخورد؟
یادم است در آن بازی آقای حاجیلو آمد و گفت ناصرخان می گوید برو دفاع آخر، من گفتم عمو اصغر من بدنم تمام کرده،تعویضم کنید. حالا چون بدنم خالی کرده بود گناه کردهام؟ درست همین اتفاق در بازی با آمریکا هم رخ داد. قرار بود من را تعویض کنند چون به کادر فنی گفته بودم که من را تعویض کنید، اما اول نادر محمدخانی تعویض شد، بعد یک بازیکن دیگر را تعویض کردند و من نفر آخر تعویض شدم! متأسفانه در بازی استقلال و سایپا ورق برگشت. مطمئنا آنها که فوتبالی هستند میدانند وقتی یک تیم سه گل زده و دو گل دریافت می کند، انگیزه تیمی که به گل دوم رسیده بیشتر میشود. آنها انرژی بیشتری خرج کردند که بازی را به تساوی بکشانند.
در آن بازی اشتباهات فردی هم اتفاق افتاد و ما بازی را چهار بر سه واگذار کردیم. بعد از آن بازی گفتند یکسریها خیانت کردند ولی اصلاً این مسائل نبود. حالا سؤال من این است که چرا برای پنج بازی آخر ناصر حجازی را برکنار کردید؟ چرا نگذاشتید در آن پنج مسابقه هم او سرمربی بماند؟ جالب است شش سال بعد هم همین اتفاق افتاد و حجازی را آوردند و بعد از هفت هفته او را برکنار کردند، آیا آن زمان هم من در استقلال بودم؟
این افراد مریض تا زمانی که دور و بر استقلال هستند، این تیم هیچوقت روی آرامش به خود نخواهد دید. این افراد بسیار عقدهای، دلچرکین با قیافه حق به جانب از نظر من خیلی کوچک هستند. این افراد آدمهای بزرگ را همیشه خراب کردند و من اولین آنها نبودهام و آخرین هم نخواهم بود. بروید رصد کنید و ببینید این افراد چگونه با مجتبی جباری رفتار کردند و فوتبال او را تحتتأثیر قرار دادند.
آنهایی که شما را میشناسند میدانند بازیکن بیحاشیهای بودید، اما در فوتبال شما فراز و نشیب زیادی ایجاد شد، دلیل این موضوع چیست؟
چون در استقلال بودم. اگر در استقلال نبودم این اتفاقات رخ نمیداد. این افرادی که معرفی کردم، از محبوبیت دیگران خیلی میترسند، آنها پول زیاد خرج می کنند و نمیخواهند برخی ها مثل من به محبوبیت برسند. جواد زرینچه بدون اینکه دو ریال خرج کند، مردم دوستش دارند. برای من ارزشمند است که وقتی برای پیادهروی به پارک پردیسان میروم، یک بچه هشت ساله دوان دوان سمت من میآید و میپرسد شما آقای زرینچه هستید؟
اینکه من با این بچه یک عکس بیندازم برایم ارزشمند است. آنهایی که گفتم علاقه مردم به ما را نمیپسندند، چون احساس میکنند که خودشان آسیب میبینند و برای همین مسئله برای ما حاشیه درست میکنند. من با دو نسل در استقلال بازی کردم. ملک احمدی، پرویز مظلومی، شاهرخ و شاهین بیانی، چنگیز، رضا نعلچگر، بهتاش فریبا، اصغر حاجیلو، رضا احدی و... با من همبازی بودند. شما یک تماس با این نفرات بگیرید و از آنها سؤال کنید آیا زرینچه زمانی که کنار شما بازی میکرد کوچکترین مشکلی داشت؟ به نسل بعدی که در استقلال کنار آنها بازی کردم هم زنگ بزنید. چهارده سال هم در تیم ملی بودم و با این همه مربی کار کردم. شما یک حاشیه بیاورید که جواد زرینچه درست کرده باشد. تمام این حواشی را همین آقایان برای آنکه ما را از استقلال دور کنند ساختند.
شفاف بگوئید مشکل این نفراتی که شما میگوئید با جواد زرینچه چیست؟
مشکل دقیقاً همان چیزی است که گفتم. مردم ما را دوست دارند، ولی این نفرات دوست داشتن مردم را نمیپسندند. آنها دوست داشتند فقط خودشان باشند.اینها همان کسانی هستند که به امثال مجتبی جباریها بها نمیدهند. فرض کنید جباری بخواهد مربی شود، عمراً اجازه نخواهد داد که جباری به استقلال بیاید. جباری شخصیت مستقلی دارد و به این نفرات باج نمیدهد. اینها سراغ کسانی میروند که قبلاً با خودشان کار کردهاند و به همان نفرات هم بها میدهند. با این شرایط چرا باید جواد زرینچه را بیاورند؟ منِ جواد زرینچه همیشه به تیمم کمک کردم، ولی اینها دوست نداشتند چنین کمکهایی را از طرف ما ببینند.
شما سیزده سال در استقلال و حدود چهارده سال در تیم ملی بودید.
زرینچه صحبت ما را قطع میکند و میگوید: این را هم بگویم، این سیزده چهارده سال حضور من در استقلال و تیم ملی بدون رانت و پول خرج کردن بوده. من حامیای نداشتم. با علی پروین چهار سال و با خود آقای حجازی چهار سال بهترین روزها را تجربه کردم. با زندهیاد پورحیدری کار کردم، با مهدی مناجاتی، ذوالفقارنسب، جلال طالبی و... کار کردم و دوست دارم به هرکدام از این نفرات زنگ بزنید و سؤال کنید که شخصیت جواد زرینچه چگونه بوده و آیا او حاشیهای داشته یا خیر. یکبار نشد به عنوان کاپیتان تیم استقلال، بازیکنان را جمع کنم و گروه تشکیل دهم. اصلاً اجازه نمیدادم چنین اتفاقاتی بیفتد. این را هم بگویم، همیشه خوب نبودم و یک زمانهایی هم ضعیف بازی کردم. بعضاً گل به خودی زدم یا سوتی هم دادهام، اما هر وقت برای تیمم بازی کردم با تمام وجود به زمین رفتم.
ماجرای شما و امیر قلعهنویی چه بود، چون کدروتی هم بین شما دو نفر وجود داشت؟
فکر میکنم به خاطر خصوصیات اخلاقی ما این اتفاق افتاد. زمانی که علی پروین در تیم ملی بود، ما به جام صلح و دوستی رفتیم. یادم است آقای ناصر ابراهیمی من را به اتاقش دعوت کرد تا با هم صحبت کنیم. او به من گفت جواد جان! تو آن بازیهایی که برای پرویز دهداری انجام میدادی برای ما انجام نمیدهی. من جواب دادم، ناصرخان! اصلاً اینگونه نیست. شاید من یک روز ضعیف بازی کرده باشم، ولی زمانی که پیراهن تیم ملی را میپوشم، تمام وجودم را میگذارم.
مشکلات من و قلعهنویی از زمانی که با هم بازی میکردیم شروع شد، مثلاً رفقای امیر (قلعهنویی) میآمدند میگفتند جواد چرا به او پاس نمیدهی؟ من هم بارها گفتم شاید موقعیت ایجاد نشده که پاس بدهم. برایتان مثال جالبی میزنم، علی پروین بعضی مواقع مرتضی کرمانیمقدم را هافبک راست بازی میداد. او بعضی مواقع سؤال میکرد چرا آنطور که با مجید نامجو بازی میکنی، با من بازی نمیکنی؟
واقعا؟
بله. بعضی مواقع چنین فکرهایی در مورد ما میشد، ولی آنها واقعاً نمیدانستند که هیچ چیز عمدی نیست. طبیعتاً مرتضی کرمانیمقدم در پست هافبک راست با مجید نامجو مطلق در این پست خیلی فرق میکرد. بین من و قلعهنویی یک سوءتفاهم الکی و بیخود شکل گرفت. سال 93 که به استقلال برگشتم با قلعهنویی آشتی کردم، زمانی که تیم به مشکل خورده بود یک روز در رختکن به بازیکنان گفتم من امسال به اینجا آمدم تا فقط با امیر قلعهنویی آشتی کنم، ولی از لحظههایی که کنار هم هستید لذت ببرید.
به بازیکنان گفتم در این فوتبال همه نمیتوانند به نوک قله برسند، خیلیها باید تبدیل به پله شوند و اگر شما در چنین جایگاهی قرار گرفتید ناراحت نشوید. به آنها گفتم اجازه بدهید رفقایتان بروند بالا و خرابشان نکنید. به کسی که در حال پیشرفت است حسودی نکنید. حرف ما به بازیکنان همین بود. الان هم که پختهتر شدهام به نتایج خوبی رسیدم. خود قلعهنویی هم به این تفکر رسیده است. انسان به جز کمک کردن به همنوعش نباید کارهای دیگری انجام دهد. واقعاً مسئله همین بود و بین من و قلعهنویی مشکل خاصی وجود نداشت.
این را هم بگویم، این مشکل من است و نباید اجازه بدهم چنین مسائلی به وجود بیاید. منِ جواد زرینچه باید عاقل باشم و اگر کسی گفت فلانی پشت سرت حرف زده، نباید حرف او را بپذیرم. من نباید با یک حرف کسی را قضاوت کنم چون این زود قضاوت کردن متأسفانه کار دست ما داده است. من معتقدم هر چه روراستتر باشیم بهتر است. اگر از کسی چیزی شنیدم، شجاعت آن را داشته باشم و بگویم من چنین مسئلهای را شنیدهام و دوست دارم خودت مستقیماً آن را به من بگویی. ولی ما این مسائل را درون خودمان میریزیم و همین مسائل تبدیل به عقده میشود.
شما چندین سال در تیمهای مختلف سرمربی بودید و خیلی هم خوب پیش رفتید، اما به یکباره همه چیز تمام شد، چرا؟
باور کنید آنجا هم نمیگذاشتند کار کنیم! اولین تیمی که در آن مربیگری کردم آلومینیوم اراک بود، در نیمفصل اول با دو بازی کمتر تیمم قهرمان بود. آن زمان فراز کمالوند در شهرداری، محمد ضیائی در یک تیم دیگر و نادر دستنشان هم در استیلآذین حضور داشت. تیم ما با حضور این همه آدم گردن کلفت لیگ یک در نیمفصل اول در صدر جدول قرار گرفت، اما متأسفانه در آنجا هم عوامل این نفراتی که اشاره کردم نگذاشتند تیم ما بالا بیاید.
باور میکنید که داور را خریده بودند؟ در بازی آخر مقابل شهرداری سرمان را بریدند و با پنالتی در تبریز ما را شکست دادند. من وقتی تیم کاوه را گرفتم، باز دوباره همین آقایان رفتند و فرهاد کاظمی را آوردند. در راهیان کرمانشاه تیم من در صدر جدول بود، ولی در نیمفصل کاری کردند که اکبر سنجری سرمربی تیم شود. بعدها به یک تیم دیگر به نام مهرکام پارس رفتم، به جای آقای بهتاش فریبا. مدیرعامل آن باشگاه دوست صمیمی من بود و بعد از سه بازی با من تماس گرفت که ما میخواهیم فریبا را برکنار کنیم. من هم گفتم شما پول بچهها را سر وقت بده و از سرمربیات حمایت کن، مطمئن باش او کارش را بلد است اما در پایان نیمفصل تیم در جایگاه یازدهم یا دوازدهم قرار گرفت.
درست بعد از نیمفصل مدیرعامل دوباره با من تماس گرفت و خواهش کرد که به این تیم بروم، وقتی هدایت مهرکام را برعهده گرفتم،آقای فریبا خیلی از دست من ناراحت شده بود، ولی گفتم اگر در فوتبال حرفهای من به آنجا نمیرفتم فرد دیگری را میآوردند. جالب است آن تیم را هم حفظ کردم و در جایگاه پنجم یا ششم کار را تمام کردیم اما از این تیم هم جدا شدم. یادم است آخرین تیمی که در آن مربیگری کردم و نمیخواستم دچار مشکلات قبلی شوم، تیمی از یاسوج بود، آنها هواداران خوبی هم داشتند.
متأسفانه در آن زمان هم هر بازیکنی میگرفتیم، به دلیل مشکلات مالی باشگاه به نفت گچساران میرفت. بعد از آن اتفاق هم من به تهران برگشتم و به خودشان گفتم با این شرایط نمیتوانم کار کنم. بعد از آن هم تیمشان به دلیل مشکلات مالی به لیگ دو سقوط کرد و همان حدس که زدم درست درآمد. همه اینها را گفتم که بگویم حتی در این تیمها هم اجازه نمیدادند ما کار کنیم و برایمان سنگاندازی میشد.
آیا با صحبتهایی که در مورد این افراد کردید، به افکارعمومی حق میدهید حرفتان را باور نکنند؟ چگونه میشود آقایانی که شما از آنها گله دارید، در تیمهای دیگر هم نفوذ داشته باشند؟
بله، حق میدهم اما آنها خیلی چیزها را نمیدانند.
اگر بخواهیم شفاف سؤال کنیم، کدهایی که شما در مصاحبه دادید به هیچکس نمیخورد به جز علی فتحاللهزاده مدیرعامل سابق استقلال. آقای فتحاللهزاده در یکی از مصاحبههای تلویزیونی چند وقت اخیر خود اعلام کرد مشکلش با شما حل شده و اگر الان با آن صحبت کنید، دیگر از مشکلات قدیم خبری نیست اما به نظر مشکلات حل نشده است.
مسئله حل شدن مشکلات نیست. اگر این نفرات حرف درست و حسابی بزنند، آن را میپذیریم، ولی وقتی یک روز قبل از بازی با پیکان فایل صوتی بیرون میدهند، من چه فکری باید بکنم؟ قبل از دیدار استقلال و پیکان در این فصل که استراماچونی رفته بود، آن فایل صوتی زندگی من را برهم ریخت. چرا در آن فایل صوتی به هوادار گفتند زرینچه مدعی شده اگر استراماچونی برود مشکلی پیش نمیآید؟ من کِی چنین حرفی زده بودم؟ اگر صدایی از من دارند پخش کنند تا مردم جواد زرینچه را بشناسند.
وقتی این فایل صوتی یک روز قبل از آن بازی که تیم سرمربی نداشته بیرون میآید، معلوم است که جو علیه من خراب میشود. شما بخواهید یک آدم را خراب کنید چگونه این کار را انجام میدهید؟ من اگر با کسی پدرکشتگی هم داشته باشم، هیچ زمان چنین کاری انجام نخواهم داد. آن هم زمانی که باعث شود به ضرر استقلال همه چیز تمام شود. به هر حال علی فتحاللهزاده چند سال مدیرعامل استقلال بوده و من هم برای او بازی کردهام، الان هم از هیچکس ناراحت نیستم، نه از آقای فتحاللهزاده نه از آقای قلعهنویی.
دل من دریاست و خیلی راحت همه چیز را فراموش میکنم، ولی اعتقاد من این است که راه درستی را نرفتند. شما خودتان میبینید همه جوره استقلال را میکوبند. متأسفانه فکر میکنند استقلال همان تاج است. فکر میکنند هنوز خسروانیها در استقلال هستند، اما تو را بخدا این کارها را نکنید. استقلال از همه جا میخورد ولی نباید از خودی ها بخورد. سؤال من این است آیا رئیس مجمع به عنوان وزیر ورزش واقعاً نمیتواند چهار فرد درست و حسابی پیدا کند که در هیأت مدیره استقلال کار کنند؟ شما مطمئن باشید میشود، ولی نمیخواهند.
چرا این صحبتها را میکنید؟
چون دلم میسوزد. من از شما سؤال میکنم، آیا واقعا 100 یا 200 هزار دلار پولی بود که هواداران استقلال به خاطر رفتن مربیاش این همه عذاب بکشند؟ شما مطمئن باشید دوست نداشتند استقلال به هدفی که دارد برسد. پشت پرده اتفاقات بسیار زیادی رخ میدهد و خیلی از مسائلی هست که مردم از آن خبر ندارند. الان سایتهای شرطبندی هم در فوتبال تصمیمگیرنده شدهاند و وضعیت خیلی نسبت به گذشته فرق کرده است. من از فتحاللهزاده دلگیر شدم، چرا در آن زمان حساس چنین فایل صوتی را درست کرد یا اینکه به آن هوادار کدهای اشتباه داد. البته این را هم بگویم من همین الان هم فتحاللهزاده را ببینم روی او را میبوسم. با ناصر حجازی و امیر قلعهنویی هم همین رفتارها را داشتم. حرف من این است در زندگی مردانه جلو بروید و نامردی نکنید.
خیلیها با این تیم زندگی میکنند و شما بروید و ببینید چه افرادی به خاطر این تیم جانشان را از دست دادند. وقتی شرایط اینقدر حساس است، منِ جواد زرینچه یا فتحاللهزاده باید مراقب حرف زدنمان باشیم. الان فردی به نام سعادتمند مدیرعامل استقلال شده و اگر با هوادار صادق باشد و با بازیکنانش صادق باشد، موفق میشود، ولی اگر قرار باشد او به بازیکنان دروغ بگوید یا با هوادار صادق نباشد و یا حرفی که میزند عملی نشود، معلوم است که نتیجه نخواهد گرفت. هیچ چیز مثل صداقت جواب نمیدهد.
مدیرعامل اگر با بازیکن روراست باشد و به او صادقانه بگوید شش ماه دیگر پولش را میدهد، بازیکن هم حرفش را میپذیرد، ولی اگر به بازیکن چک بدهید و پولش را ندهید، مطمئنا بازیکن هم ناراحت میشود. در این شرایط که قیمت ارز هر روز بالاتر میرود، اگر بازیکن مطالباتش را دیر دریافت کند، پولش چند ماه بعد به درد او نخواهد خورد. آینده بازیکنان فعلی استقلال من هستم. آنها با خود میگویند وقتی زرینچه با سیزده سال بازی در استقلال هشتش گروی نُهش است، من چرا به فکر زندگیام نباشم؟
با 13 سال بازی در استقلال و 14 سال بازی در تیم ملی، الان از خودتان چه چیزهایی دارید؟
هیچ چیز! البته خدا را شاکر هستم، ولی عضو سالم هم در بدنم نیست. یا کتفمان در رفته، یا پایمان شکسته و یا چشممان آسیب دیده است. ما برای تیم ملی کشورمان و باشگاه استقلال با عشق بازی کردیم و سرمان بالا است. نه در سطح ملی از مسئولان یک چوب کبریت گرفتم و نه در استقلال. خیلیها سابقه من در استقلال را نداشتند، اما اسطوره شدند و بارشان را بستند. ولی من از مسیری که رفتم ناراحت نیستم. اتفاقاً خوشحالم که مسیر خوبی را رفتم و خوشحالترم تا روزی که در زمین بودم، برای شادی تماشاگران استقلال تلاش کردم. از اینکه خانه آنچنانی ندارم یا مغازهای به دست نیاوردم یا بنز و بیامو سوار نمیشوم ناراضی نیستم.
فرزندان شما چه میکنند؟
من دو پسر دارم و یک دختر. یک پسر و دخترم در آمریکا حضور دارند که سه سال است به آنجا رفتند. یکی از پسرانم به نام کوروش هم در ایران حضور دارد و خیلی دوست داشتم او را وارد فوتبال کنم، ولی متأسفانه برای ورود او به فوتبال از ما پول خواستند!
کدام پسرتان؟ همانی که مدتی در تمرین استقلال حاضر میشد؟
خیر، محمدرضا الان دیگر در ایران نیست، ولی کوروش را چهار پنج سال پیش به افرادی معرفی کردیم ولی به من گفتند برای اینکه اسم او را رد کنیم باید پول بدهی، من هم تشکر کردم و بیخیال موضوع شدم.
یعنی واقعا از جواد زرینچه هم برای حضور پسرش در تمرینات و یا عضویت در یک تیم پول خواستهاند؟
بله، این حرفهایی که در مورد فوتبال میزنند درست است. من به شما یک کد میدهم. همین الان در سازمان لیگ کسی را داریم که فرزندش عضو یک تیم است و حتی اسم او در لیست هجده نفره تیم قرار نمیگیرد، اما سالی 300-400 میلیون قرارداد اوست! این تازه یک مورد است و از اینگونه موارد زیاد داریم. محمدرضا استعداد بسیار زیادی داشت که در زمان مربیگری قلعهنویی در تیم تمرین میکرد.
من از شما سؤال میکنم آیا فرزند جواد زرینچه به اندازه فرزند یک بوقچی صلاحیت نداشت که در کنار استقلال باشد؟ ما که نگفتیم او را بردارند، گفتیم اگر خوب بود اسمش را در فهرست زیر بیست و سه سالهها رد کند. این حرف را در مورد زرینچه و امثال زرینچه میزنم، نه فقط درباره فرزند خودم. تازه اگر این کار را میکردند، برای فردی انجام میشد که سالها برای استقلال بازی کرده بود، نه کسی که اسم این تیم را هم نشنیده است.
بعد از فوت غلامحسین مظلومی، ناصر حجازی و زندهیاد پورحیدری خیلیها معتقدند استقلال بزرگترین مثل علی پروین ندارد که بازیکنان، مربیان و حتی مدیران از او حرفشنوی داشته باشند.
نه،اینگونه نیست.الان هم بزرگترهای زیادی هستند اما شما به سکوهای ورزشگاه آزادی نگاه کنید، نیمی از سکوها مال فلانی است، نیمی دیگر مال فلانی و...، پرسپولیسیها یک نکته مثبتی دارند که کم مصاحبه میکنند ولی ما از خواب که بلند میشویم مرتباً مصاحبه میکنیم. کسی که پانزده سال در اینجا مشاور و مباشر بوده در مورد استقلال مصاحبه میکند. یکی نیست بگوید چرا این تیم را ول نمیکنید؟چرا دست از سر استقلال برنمی دارید؟شما بگویید چه زمانی علی پروین از تیمش انتقاد کرده است؟
اگر هم شده خیلی کم انتقاد کرده است...
تازه علی پروین با بیمهری هواداران پرسپولیس هم مواجه شده است. پروین کم کسی در این فوتبال نیست و با وجود اینکه هواداران رقیب اشک او را درآوردند و مثل ما او را هم راهی خانه کردند اما همیشه حامی تیمش است. علی دایی، علی کریمی، مهدوی مهدویکیا و... کِی در مورد پرسپولیس صحبت کردند؟ اگر هم حرفی زدند معمولاً حمایت انجام دادند، اما در استقلال اینگونه نیست. در استقلال شرایط این است که منِ جواد زرینچه اگر در این تیم هستم همه چیز خوب است و اگر نیستم این تیم بد است.
استقلال امثال حسن روشن را دارد ولی او چون رک صحبت می کند بعضا هواداران از دست وی ناراحت می شوند...
متأسفانه عقلها در چشمها است در حالی که هوادار باید تجزیه و تحلیل کند. حسن روشن کم کسی نیست،خیلیها او را نمیشناسند. روشن در زمین فوتبال اعجوبهای بود. او سیاهبازی بلد نیست و نمیتواند الکی از کسی تعریف و تمجید کند. خودِ من هم امروز میتوانستم مقابل شما بنشینم و بگویم همه چیز گل و بلبل است. فردا هم برایم کامنت میگذارند و قربانصدقهام میروند، ولی اعتقاد دارم اگر حرف حق را بزنم و فحش بخورم، خیلی بهتر از این است که لایک بخورم!
به طور مثال؛ علی جباری الان مسئول کمیته پیشکسوتان باشگاه است، اگر کسی حرف و سخنی دارد که میخواهد به تیم کمک کند، باید به جباری بگوید تا او حرف بزند.هر سایت و روزنامهای را که میبینید پیشکسوتان استقلال حرف میزنند. حالا که عدهای بیرون از مجموعه هستند بهتر است اگر هم مصاحبهای انجام میدهند مثبت باشد. این را هم بگویم که استقلال پیشکسوتان زیادی دارد. متأسفانه خیلیها که در پرسپولیس هم بازی کردهاند الان پیشکسوت استقلال شدهاند.
برای خود من علی جباری و پیشکسوتان قابل احترام هستند ولی اعتقاد دارم اگر کسی میخواهد حرفی بزند با کمیته پیشکسوتان در ارتباط باشد بهتر است. اگر من جواد زرینچه استقلالی هستم نباید مصاحبهای کنم که آرامش تیم گرفته شود. بارها گفتهام من سیاهباز نیستم و ممکن است حرف من خیلیها را ناراحت کند، اما اگر از طریق سلطان علی جباری که به او ارادت دارم حرفها منتقل شود بهتر است.
باز هم تأکید میکنم از نظر جواد زرینچه استقلال رنگ آرامش را نخواهد دید چون خیلی از آدمها را خوب میشناسم، ضمن آنکه الان میگویند میخواهیم خصوصیسازی کنیم، در حالی که تنها راه آرامش این تیم یک اسپانسر خارجی است. غیر از این هر اتفاقی بیفتد، این تیم درست نمیشود. باور کنید کاری میکنند شب بیایند جلوی خانهتان شعار بدهند.
از نظر شما بهترین بازیکنی که شبیه شما بازی میکند چه کسی است؟
من همیشه میگویم هر گلی بوی خودش را دارد. نه من شدهام شاهین بیانی، نه شاهین بیانی، ابراهیم آشتیانی شد، نه آشتیانی حسن نظری شد و... هر بازیکنی سبک و سیاق خودش را دارد. از منِ زرینچه بهتر خیلی وجود دارد، اما اینکه بازیکنی به حسن نظری برسد امکان ندارد. در پست دفاع راست ووریا غفوری خوب کار کرده و رامین رضائیان هم در تیم ملی خوب بوده است. به نظر من اگر غفوری چهار پنج سال جوانتر بود، شرایطش خیلی بهتر میشد.
در دفاع وسط چطور؟
زمانی که عارف غلامی به استقلال آمد از نوع بازی او خوشم آمد. او بازیکن دریدهای در زمین محسوب میشود، درست برعکس من که در زمین آرام بودم. ما بازیکنان آرام تیغدار بودیم، ولی غلامی بازیکن جویای نامی است و در این پست خوب کار میکند. زمانی که ما بازی میکردیم، من در دفاع آخر در سیستم 2-5-3 خیلی مواقع به جلو میرفتم و سانتر هم میکردم. حالا من میگویم عارف غلامی خوب است، ولی خدا کند فردا رفقایش با او چپ نشوند! من فوتبال این بازیکن را دوست دارم، ولی وقتی از یکی تعریف میکنید، فوری رفقایش با او چپ میشوند! غلامی بازیکنی است که میتواند در این پست پیشرفت کند و او را عالی دیدم.
آیا صحبتی است که انجام نداده باشید.
بله، میخواهم بگویم که همدیگر را دوست داشته باشیم. ظاهر و باطنتان یکی باشد. نیایید و در ظاهر چاکرم و نوکرم بگویید ولی پشت سر حرف بزنید. مرد باشید و به باشگاه استقلال کمک کنید. کاری کنید دل هوادار خوش باشد. من نمیدانم نگاه برخیها به دنیا چیست؟ ولی من آمادگی مردن در همین لحظه را دارم. من نه سواد دانشگاهی دارم و نه چیز دیگری، اما از مردم خیلی چیزها یاد گرفتم.
خوشحالی من و امثال من با شادی مردم اتفاق میافتد. وقتی در خیابان مردم را با انرژی میبینم و شادی را در چهره آنها میفهمم لذت میبرم. این منیّتها و شیطنتها را کنار بگذارید و صادقانه به استقلال کمک کنید. بازیکنانی که تازه به استقلال میآیند، نمیتوانند زیاد در این تیم حضور داشته باشند، چون باید به آنها کمک کرد. باید به بازیکنان کمک کرد تا به جایگاهی بالاتر از جایگاه فعلی برسند. اگر یکدیگر را دوست نداشته باشیم، نه در زندگی موفق هستیم و نه چشم داریم موفقیت دیگران را ببینیم. امیدوارم مدیران باشگاه به قول و قرارهایی که به بازیکنان میدهند عمل کنند.
بازیکن به جز اینکه پولش را بدهند چیزی نمیخواهد. وقتی بازیکن دغدغه داشته باشد در زمین خوب کار نمیکند. الان هم سعادتمند و همکارانش باید در مسیری حرکت کنند که استقلال را به جاده موفقیت برسانند. الان هم که با شما صحبت میکنم هیچ چیز تمام نشده و باد منتظر بمانیم که ببینیم بازیها برگزار میشود یا خیر و استقلال تیمی است که باید دوباره خودش را مدعی کند.
به عنوان سوال آخر آیا آرزویی برای شما مانده که در استقلال برآورده نشده باشد؟
به قول محمود فکری ما با پرونده و کارنامه میآییم و سرمربی استقلال میشویم. فکری چون ارتباطاتی با نظری جویباری دارد اطلاعات زیادی هم کسب میکند. شاید خیلیها ندانند فکری چه حرفی زده، ولی حرفهای او درست است. درست است ما را از استقلال بیرون نکردند و بدون بیاحترامی از این تیم رفتم، اما من آدم خوشفکری در فوتبال هستم، منتظرم فقط یک فرصت به من بدهند. با استقلال هم نه، با هر تیمی که امکانش فراهم باشد. منتظرم تا از نظر فنی فرصتی نصیبم شود.
من بیدلیل سالها در استقلال و تیم ملی بازی نکردم. مگر میشود یک نفر سیزده سال در تیم ملی با سیاهبازی بازی کند؟ خیلیها با رفتن به برخی از سازمانها و لابی کردن به استقلال و تیم ملی رسیدند ولی جواد زرینچه این کار را نکرد. خدا وکیلی به راحتی نباید انگ خیانت را به پیشانی کسی چسباند. آقایان از این حرفها نزنند که زشت است. اینکه مثلا استقلال شش گل از العین بخورد و بگوید خیانت صورت گرفته حرف زشتی است. بازیکن شخصیت دارد و دارای خانواده است. از این اتفاقها هم قبلا هم افتاده و تیمها شش هفت گل زیاد خوردند و بعدا هم از این اتفاقات رخ خواهد داد.
تا یک چیزی میشود میگویند فلانی به من خیانت کرد، این حرف یعنی چه؟ مگر میشود بازیکن کم بگذارد؟ آبروی بازیکن کف دست خودش است و خودش زیر سؤال میرود. متأسفانه مربیان ما چون قوی نیستند و از راههای دیگری وارد فوتبال شدهاند تا اتفاق میافتد همه چیز را گردن دیگر میاندازند ولی شما را به خدا این کارها را نکنید.
برایتان در فدراسیون فوتبال مثال میزنم. سالها یک نفر در آنجا بوده و برای رفیقمان بازیها را درمیآورده، جالب است دنبال این هستند رفیقشان را سرمربی تیم ملی کنند، این کارها را نکنید. فوتبال نباید اینقدر کثیف و آلوده باشد و قبلا اینگونه نبود. ما قبلا از فوتبال لذت میبردیم. بگذارید فوتبال در مسیر خودش قرار بگیرد و واقعا این کار، کار سختی است. آقایان یک سال فدراسیون را به من بدهند اگر گذاشتیم ناداوری صورت بگیرد و یا اتفاقات دیگری رخ بدهد.
متأسفانه پول آنقدر کثیف است که با خودش فساد آورده است. زمانی که من در استقلال بازی می کردم طرف برای ما بوق میزد اما جایگاه او الان از من بالاتر است. معلوم است که اجازه نمیدهند امثال زرینچه وارد فوتبال شوند. ما زمانی چند بوقچی داشتیم که یکبار نگفتند یک هزار تومانی به ما بدهید اما الان اینگونه نیست. متأسفانه عشق و علاقه با بده بستانها از بین رفت.
حرف آخر...
برای همه مردم آرزوی سلامتی میکنم و امیدوارم مسابقات هر چه زودتر آغاز شود. من بازی بایرن و دورتموند را چند دقیقه بیشتر ندیدم چن تماشاگر نداشت و هیجانی هم نبود. امیدوارم این کرونا از تمام دنیا رخت بربندد و همه در صحت و سلامت باشند.